خاطره....
من
........یه دختره..........
 

  

حالا که گفتم لرم خاطره ی دو  روز پیشم تو

تهرانو بگم:

وسط چهارشنبه سوری زنه به بچش میگه

مامانی با اجر بزن تو مخش!

پسره خیلی تمیز در آورده میگه:

مامان مگه من لرم آجر بپرونم!!!

من و بابام هم به آرومی صحنه رو ترک کردیم و به علت

نبود افق تو کوچه ها محو شدیم......

خخخخخخخ



 پنج شنبه 1 فروردين 1392برچسب:| 19:58  | لیدی پریسا |